سفارش تبلیغ
صبا ویژن
RSS

سلاااااااااااااااام

یعنی اینقدر دختر نمیذاره 2 دقیقه مال خودم باشم

این دفعه سومه که میام توی قسمت مدیریت که چیزی بنویسم که جینگول بیدار میشه و نصفه میمونه!!!

2-3 روز قبل رفتیم واسه خانم فاطمه چند تیکه اسباب بازی خریدیم و یه تاب که چون بارفیکسش برای چارچوب درمون بزرگ بود بردیم خونه ی بابا اینا وصلش کردیم،حسابی ذوق میکنه وقتی میذاریمش تووش اما خطرناکه برای تنهایی سوار شدن!

یه چندتا کتاب هم خریدیم که 2تاش بی نهاااااااااااااااااااااااااایت مزخرف بود! اینقدر که خودمون-من و آقای همسر-تصمیم گرفتیم بریم شاعر بشیم:))))

2شنبه ای رفتیم پیش عمه جون خانم فاطمه که تنها بود،کلی با هم روپولی بازی کردیم!اون خانم فاطمه رو میگرفت من تاس میریختم و بازی میکردم باز من میگرفتمش و اون نبازی میکرد و این روند ادامه داشت به پت و مت گفتیم زرشــــــــــــــــــــــــــــــــــــک:دی

همون روز، نینی گل گلیم یه نیم ساعت خوابید و من در یک اقدام ییهویی پریدم رفتم موهام رو کوتاه کردم!یه چیزی تو مایه های یه مکعب 50 سانتی مو از سرم کم شد اما هنوز این جینگول موهام رو میکشه! توی آرایشگاه خانمه ازم پرسید اسم د خترت چیه منم گفتم فاطمه،خانمه گفت صداش کنید "خانم فاطمه"!اینقدر دوست دارم وقتی از اطرافیان میشنوم یکی دیگه هم به بچه ش میگه "خانم فاطمه"!

پریشب لبم رو گذاشته بودم روی لپ خانم فاطمه و هی ماچش میکردم:)) یهو لبش رو گذاشت روی لپم و لپم خیس شد!اینقـــــــــــــــــــــــــــدر ذوق کردم که نگوووو ...رسماً با همین کاراش خرمون میکنه:دی

یادم نیست چند شنبه بود اما توی این هفته یه روز از بیرون اومده بودیم گذاشتمش روی تختش تا برم لباسم رو عوش کنم اومدم دیدم وان یکاد ش روی لباسش نیست!بعد دیدم با فاطه ی چند سانتی متری سنجاقش باز شده و افتاده کنارش!اگه بچه م اونو میخورد چی ......... واقعا ًفقط خدا محافظ این کوچولوهاست....





برچسب ها : مادرانه  , همینجورانه  ,